سلام
یا او
«قبل مقدمه!» ماه مهر خدا به نیمه رسیده ، تو رو جون هرکی دوست دارین... استفاده کنین. مثل من نباشید!
«مقدمه!»چند وقتی می شه که از روزنامه خوندنم افتادم، تازه داشتم چند روز یه بار یه روزنامه می گرفتم تا به قول خودم، فرهنگ خوندن رو تو خودم جا بیاندازم... کلی تلاش کرده بودم که این روزنامه رونه تنها به خاطر صفحه ورزشی و حوادث اون نخرم... رو آورده بودم به صفحات فرهنگی و خانواده و تاریخ و... تا یه چیزایی به داشته هام اضافه کنم... اما، اما نشد، درست تر بگم: نگذاشتند بشه! نگذاشتند چشم و دل مردم باز بشه. تازه داشت خودش رو بین مردم جا می کرد که.... تخته شد!! شرق تنها روزنامه ای بود که از نظر من پولی که آدم واسش می داد ارزش داشت... یه جایی خوندم که در مورد بسته شدن این روزنامه نوشته بود: یادمون باشه، آدم بهتره از پله های محبوبیت با احتیاط بالا بره ... تا به روزگار شرق و شرقیان دچار نشه!
مطلب زیرین یکی از مواردیه که من به خاطر همین چند خط این روزنامه رو خریدم، بهتره دیدم بنا به مناسبت این روز ازش استفادش کنم. اولش هم بگم که لطفا از خوندن این دست مطالب ها شاکی نشید ...گاهی وقتا تنوع هم خوبه... می دونم خیلی زیاده ... امادیدم اگه یادی ازش نکنم ستم کردم...
ماه مهر و روز مهر و جشن فرخ مهرگان مهر بفزا ای نگار مهرچهر مهربان
جشن مهرگان یکى از کهن ترین جشن ها و گردهمایى هاى هندو ایرانى است که در ستایش و نیایش ایزد بزرگ و کهن هندو ایرانى به نام مهر یا میترا (در اوستا و پارسى باستان «میثره»، در سانسکریت «میتره»)، ایزد نام آور روشنایى، پیمان، دوستى و محبت و خداى بزرگ دین مهرى (و میترائیسم بعدى) برگزار مى شود.
«مى ستاییم مهر دارنده دشت هاى پهناور را او که آگاه به گفتار راستین است، آن انجمن آرایى که داراى هزار گوش است، آن خوش اندامى که داراى هزار چشم است، آن بلندبالاى برومندى که در فرازناى آسمان ایستاده و نگاهبانى نیرومند و به خواب نرونده است.» (اوستا، مهر یشت، بند ۷).
این جشن مانند جشن نوروز شش روز بود و به مهرگان خاصه و عامه تعبیر مى شد. بنا به گاهنامه کنونى جشن مهرگان از آغاز روز دهم ماه مهر شروع مى شود و به روز رام از ماه مهر که شانزدهم مهرماه است پایان مى پذیرد. این جشن مسلماً مانند نوروز چندین هزاره را پشت سر نهاده است.جشن مهرگان براى همه مردم به ویژه کشاورزان اهمیت خاصى داشت. چون در آغاز پاییز آنان غلات و حبوبات و میوه هاى خود را برداشته و دوران استراحت و آرامش را در پیش داشتند، لذا در این روز به شکرگزارى پروردگار جهان مى پرداختند.از طرفى بنا به اعتقاد ایرانیان باستان نخستین زن و مرد آریایى به نام «مشیه و مشیانه» در چنین روزى به خواست پروردگار از صورت گیاهى به صورت آدمى درآمدند
ایزد مهر در ایران باستان و آئین زرتشت نگاهدار و نگاهبان عهد و پیمان بود. هر کس نقض پیمان مى کرد و قول و عهد خود را مى شکست و گرامى نمى داشت مورد خشم و بى مهرى ایزد مهر قرار مى گرفت. نمودار این ویژگى ایزد مهر حلقه گردیست که قرص خورشید مدور را به یاد مى آورد.این حلقه مهر و پیمان که یک باور اخلاقى ایران کهن است امروز مورد پذیرش جهان متمدن قرار گرفته و بر انگشت همه همسران در بیشتر کشورهاى متمدن جلوه گرى مى کند و به هر همسرى با زبان دل مى گوید که با یکدیگر مهر بورزید و با هم مهربان باشید و پیمان زناشویى خود را نگسلید و فرزندانتان را در آغوش مهر و محبت خانواده پرورش دهید. در بعضى از کتیبه ها و سنگ نوشته هایى که باقى مانده از جمله در طاق بستان کرمانشاه موبد موبدان در حالى که ایزد مهر پشت سر او ایستاده و پشتیبان اوست، حلقه مهر را به پادشاه دوران مى دهد تا با ملت خود که به منزله فرزندان او هستند مهربان باشد و مهرورزى کند و این خواست اهورامزداست و در غیر این صورت فره ایزدى و یاورى اهورایى از او سلب خواهد شد.
به هر حال جشن مهرگان جشن پیروزى کاوه بر ضحاک و داریوش بر گئوماتا و زایش نخستین زن و مرد آریایى (مشیه و مشیانه) و جشن برداشت محصول کشاورزى و میوه ها و جشن اعتدال هوا و برابرى روز و شب و استراحت کشاورزان است.
مردمان در این روز تا حد امکان با جامه هاى ارغوانى (یا دست کم با آرایه هاى ارغوانى) در جایگاه گردهمایى هاى همگانى در شهر یا روستاى خود گرد مى آمده اند در حالى که هر یک چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزى ها کارت تبریک براى هدیه به همراه داشته اند. این شادباش ها را معمولاً با بوى خوشى همراه مى ساختند ودر لفافه ای زیبا می پیچیدن.... .
در میانه خوان یا سفره مهرگانى که از پارچه اى ارغوانى رنگ تشکیل شده بود، گل «همیشه شکفته» مى نهادند و پیرامون آن را با گل هاى دیگر آذین مى کردند.
در پیرامون این گل ها، چند شاخه درخت گز و هوم و مورد نیز مى نهادند و گونه هایى از میوه هاى پاییزى که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه مى شد. میوه هایى مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندى از بوداده ها همچون تخمه و نخودچى.دیگر خوراکى هاى خوان مهرگانى عبارت بود از آشامیدنى و نانى مخصوص. نوشیدنى از عصاره گیاه هوم که با آب یا شیر رقیق شده بود فراهم مى شد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از یک جام مى نوشند .نان مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه مى گردید. غله ها و حبوباتى مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمه هاى سفره مهرگان عبارت بود از: شمع، آینه، گلاب، اوستا، شکر، شیرینى و خوردنى هاى محلى.آنان پس از خوردن نان و نوشیدنى به موسیقى و پایکوبى هاى گروهى مى پرداختند و سرود هایى از مهریشت را با آواز یا بدون آن مى خوانده اند
شعله هاى آتشدانى برافروخته پذیراى خوشبویى ها(مانند اسپند و زعفران و عنبر) مى شد و نیز گیاهانى چون هوم که موجب خروشان شدن آتش مى شوند.در پایان مراسم، شعله هاى فروزان آتش، شاهد دستانى بود که با فشردن همدیگر به طور دسته جمعى، برپایبندى خود بر پیمان هاى گذشته تاکید مى کردند. شرق ۱۵/مهر/۸۳
رضا
سلام
شاید این جا جای مناسبی نباشه برای حرفایی که می خوام بزنم. ولی تعجب نکن.من می خوام یه بعد از اعتقاداتمو بگم برای یک نتیجه گیری. پس لطفاْ به سر انگشت من نگاه نکن. ((به نظر من و فکر کنم به نظر خیلی ها ایرانی ها انقدر خفن بوده اند که قابل قیاس با مردم هم عصر نبودن. هم از نظر اعتقادات و هم از نظر تمدن و ... از این که جملاتی از اوستا وجود داره که الآن هم با شنیدنش تن آدم می لرزه خیلی خوشحالم و از اینکه این همه پشتوانه تاریخی محکمی دارم به خودم می بالم و عاشق وطنم هستم. اینها همه حرفهاییه که فکر می کنم حرف دل خیلی ها باشه ولی اقلیت اونا رو بیان میکنن اون هم با تعصبی غلط. مثلاْ تو. و تعصبات غلط هم از مهم ترین عوامل عدم پیشرفته.البته منظورم این مطلبت نیست.منظورم حرفائیه که گاهی خیلی تند درباره ی این مسایل می زنی. و دیگه نمیشنوی. روزی که توی اتوبوس زنگ ورزش بهم یه کتاب بهم دادی که توش در مورد مهر و دوستی نوشته بود اون هم از زرتشت و گفتی میدونم که خوشت نمیاد ولی بخون خیلی تعجب کردم که این طرز تفکر رو دیدم. اون هم در مورد حرفهایی با اون عمق از آدمهایی کهن که همه رو به تعجب وا میداره.چیزی بهت نگفتم تا حالا.یعنی در واقع منتظر بودم که یه مطلب تو این مایه ها بدی. همه ی اینا رو گفتم که آخرش بگم تعصبات الکی مانع پیشرفته چون خودتو خیلی بالا می بینی. البته اتفاقاْ باید با این حرفهایی که میزنی وظیفه ت سنگین تر باشه .ولی من در عمل چیزی از تو ندیدم که به بقیه بچربه.ماها در عمل همونقدری ضعیفیم که در سخن قوی هستیم(اوف چی گفتم).خلاصه ی مطلب فقط به چیزهایی که اونا رو از دست دادی نبال که یه موقعی داشتی. بلکه برای به دست آوردن دوباره ی اونها تلاش کن.البته این مطلبت خوب بود چون حداقل برای احیای اونها قدمی برداشته. به بقیه ای که در قول بر خلاف این حرفها ولی در عمل همگام با اونا قدم بر میدارن به چشم وطن فروش نگاه نکن. همه ی آدما نمی فهمن چی دارن میگن.گرچه می فهمن چی کار دارن میکنن.))
امیدوارم ما هم شاهد دستانی باشیم که با فشردن همدیگر بر پایبندی خود بر پیمانهای گذشته تاکید می کنند.
در آخر
مــــــــــــــــــــهـــــــــــــــــر(هرگز مبر زیاد)...