بعد از سکوت

یا حق 

 

سلام   

 

مشهد

 

محشر بود. یه تجربه/ یه دعا/ یه زیارت

*تجربه : یه تلنگر بود. به امام رضا (علیه السلام) گفتم این طلبیدن که می گن چیه؟ ما که هر وقت اراده کردیم اومدیم زیارتتون(این دفعه چهارمی بود که در یک سال گذشته می رفتم مشهد، سه بار در 85) اینو گفتم و روز سوم مسافرت به طرز وحشتناکی مریض شدم. نمی تونستم تکون بخورم. یه مقدار که حالم بهتر می شد و میخواستم برم به حرم دوباره حالم بد می شد و می افتادم. کلاً توی پنج روز اقامت توی مشهد فقط سه بار تا حرم رفتم که یک بارش که دفعه ی اول هم بود فقط برای نماز رفتم. دفعه ی دوم که رفتم زیارت و اون حرف ((کذا)) رو زدم و دیگه تا روز آخر نتونستم برم. تا اینکه روز آخر گفتم اقا غلط کردم.باید حتماً بطلبیمون تا بیایم. باور کردم. به زور تونستم به زیارت وداع برم و معذرت خواهی کنم. فهمیدم که(( تا نخواهد جان ما نتوان به پا انداختن))

**دعا : توی زیارت الوداع سه جای دارالزهد ایستادم و برای غیرخود دعا کردم.

***زیارت : زیارت الوداع رو تا عمر دارم فراموش نمی کنم. یه شرمندگی برای همه ی پست بودنم و یه خجالت برای خواسته های پستم و بعد یه دعای بزرگ.

 

تجربه

 

از سه شنبه ی دو هفته ی پیش تا جمعه ش یه تجربه ی فوق العاده داشتم. به عنوان فارغ التحصیل توی یه اردوی علمی شرکت کردم. فکر می کردم که علاقه م به تدریس و یاد دادن یا به قولی معلم شدن یه علاقه ی کاذب باشه. ولی الآن بعد از اردو دارم به طور جدی بهش فکر می کنم و خودمو برای آینده ی این کار آمماده می کنم. چون واقعاً دوستش دارم و عاشق آموزشم. نمی خوام بگم که کارم توی این اردو تدریس بود اما یه قسمتی از وظایفم خیلی شبیه بهش بود که سعیمو کردم در حد توانم اون رو درست انجام بدم و هدفم رو هم گم نکنم.یه چیزی در مورد آموزش یادم اومد که خوبه بگم. یه بزرگی جمله ی قشنگی داشت. می گفت وقتی چیزی رو به کسی یاد می دی در واقع چیزی به اون اضافه نمی کنی. بلکه فقط اونو از داشته های قبلیش آگاه می کنی و چیزهایی رو که از قبل می دونسته بهش یادآوری می کنی. وقتی یه ذره فکر کردم دیدم راست میگه مثلاً همین چیزی که ما اسمش رو علم می ذاریم از قبل بلد بودیم و بدیهیاتیه که یه سری افراد دقیقتر اومدن و اونا رو برامون روشن کردن.

 

البته دوتا مطلب با عنوانهای ((گناه)) و ((سکولاریسم)) هم نوشتم که به دلیل طولانی شدن این مطلب به روزهای آینده موکول می کنم. بعد از یک ماه مطلب ندادن کمی و کاستی این مطلب رو به بزرگی خودتون ببخشید . واقعاً سرم شلوغ بوده. از آقا رضا هم خیلی ممنونم که توی این مدت چراغ دلشدگان رو روشن نگه داشت. از دیدن نظراتتون خیلی خوشحال می شم.

 

یا علی

 

فرهاد

 

نظرات 15 + ارسال نظر
محسن جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 23:42

سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود

* زیارت لیاقت می خواد. ان شاء الله ما هم طلبیده شیم.
البته اینو بگم که هر کی هم می ره حرم هر چه قدر هم که بتونه زیاد بره؛ لزوما زیارت نکرده!

* یه قراری بزار -هر چه زودتر- ببینیمت؛ «من زار زائرنا ...»
از همین الان نفحات زائر امام رضا رو با این پستت حس کردم.

* باز هم می گم:
خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم
دیبـا نتوان کردن از این پشم که رشتیم



گاهی حتی وقتی که توی حرمم دوست دارم جای امثال شما باشم در دورترین جا نسبت به حرم. چون دلتون حرمه. آره خیلی دوست دارم ببینمت. چون من زار زائرنا...

مهم نیست! جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 23:49

خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش
نبماند هیچش الا هوس قمار دیگر!

>خدا رو شکر کن فقط برا اینکه خودت فهمیدی گره کار کجاست!

الحمدلله
ما هرچی داشتیم نباختیم. فقط یک هزارم از سلامتی ای که به عاریت بهم داده بودن برای مدت چند روز گرفتن تا بفهمونن که (( حواست کجاست؟ تو تنهایی هیچ چی نیستی.))

behshad ( booter ) yahoo 7.5 شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 00:03 http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 7 final be khosos Boot DC Buzz Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam behshad bye

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رسول شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:30 http://totanj.blogsky.com

اولا زیارت قبول.
دوم من که با این ماجرایی که برای تو اتفاق افتاده کلی حال می کنم( همین مریض شدنت) چون خودمم خیلی وقتاشده که تو کار خدا موندم که ایول بابا. غلط کردم اون حرف رو زدم.

ممنون که از مریضی ما خوشحال می شید (شوخی کردم)
خودم هم الآن خیلی ناراحت نیستم. بالاخره باید یه جایی این تلنگر رو می خوردم.

شیما شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:37 http://mohandesshsh.blogsky.com

مرسی از اینکه بهم سر زدی/////زیارتت قبول....من اپم

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بانو یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:19 http://banu1339.persianblog.com

سلام.
زیارت قبول.
به فال نیک میگیرم که با عنوان زیارت مشهد شما روبرو شدم.
آخه نمی دونید .
خوهشا موا دعا کنید.
شاد و موفق باشید.

علیک سلام
ما خودمون محتاجیم به دعا.

behshad ( Booter ) yahoo 7.5 دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:09 http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam dost aziz man shoma tamayoli be didan wb man nadarid?
behshad

آقا قصد بدی از اون علامت سوالها نداشتم.شرمنده.من شاید سری بزنم اما گاهی اصلاْ نمی تونم نظر بذارم. شما بزرگوارید که حتی به جواب نظرتون هم سر می زنید.

پیام دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:33 http://insunset.blogfa.com

۱.اولا این نامردیه که ما نظر بذاریم و شما حتی برا دل خوشی ما یه نظر هم نذارین...

۲.حواست از این به بعد جمع باشه که ما در عین اختیار بی اختیاریم یعنی اختیارما هم جبر روزگاره...پس به خودت غره نشو حتی برای خوردن یه لیوان اب...

۳.این خیلی بد بود که تو این آشفته بازار کارای جشن اقایون رفتند مشهد من خیلی شاکی شدم البته دیگران نیز کم شاکی نیستند...

۴.سکولاریسم و بی خیال شو چون ممکنه دعوامون بشه...

من شاید به جاهای خیلی زیادی سر بزنم ولی نظر گذارنده باید بطلبه...

در مورد شماره ۳ حضوری صحبت کنیم بهتره.

مطلبم در مورد سکولاریسم شاید فقط اسم خوبی نداره خودش خیلی به سکولاریسم مربوط نیست.

حسین دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:03 http://www.totanj.blogsky.com/

سلام !!! ( ؛

مشهد :
به این فکر کن اگه مریض نمی شدی چی ..
راستی تو جای سوم که ایستاده بودی ..

تجربه :
تبریک بگم بازم ؟؟

منتظر دوتا مطلبا هستم. یه محک . تو زمینه هایی که..

علیک سلام
اولاْ آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست...
ثانیاْ اول و سوم نداره که....

علی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:21

سلام آقا فرهاد و آقا رضا
امیدوارم حالتون خوب باشه
اگه می خواهید وبلاگتون شلوغ تر و سرزنده تر باشه سعی کنید مطالبتون به روز باشه
متشکرم

علیک سلام علی آقا
من خودم اینجوریم سراغ نوشتن نمیرم تا خودش بیاد. یعنی هم حالش و هم ضرورتش واسه ی دلم. (من الآن فرهادم ها) رضا رو نمیدونم...
ازت خیلی ممنونم که بهمون سر زدی. البته سر که می زدی. نظر نمیذاشتی. که این دفعه منت سرمون گذاشتی. از این که انتقاد می کنی خیلی ممنون. سعی می کنم از این به بعد هم حاله رو بیشتر بوجود بیارم و هم ضرورتشو.

محمد امین سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 19:20 http://line26.blogsky.com

۱-زیارت قبول
۲-خود مشهد رفتن هم خیلی.من هم یک دفعه تجربه مریضی در مشهد را دارم.مریضی دلچسبیه.
۳-در مورد ۳ نظر پیام: با او هم عقیده هستم.خطراتی از بیخ گوش دوره گذشت که آگه اتفاق می افتاد فکر میکنم بد جوری وجدان درد می گرفتی.حالا بماند
۴-به شدت مشتاق دیداریم

حالا که تهرانیم هم خیلی ها نمیان تو گود تا برای جشن کار کنیم و ما هم اسم مشهد رفتن رومونه و هم داریم کار می کنیم. اصلاْ دوست نداشتم اینطوری بگم داریم کار می کنیم و منت سر کسی بذاریم ولی بعضی ها آدم رو مجبور می کنن.

محمد چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:21

به غلط کردن افتادن هم خودش نعمتیه. اسم دارالزهد رو که میگی، بد جوری ...........

سلام
خیلی خوشحال میشدم اگه خودتونو بهتر معرفی می کردید.
شما از دارالزهد چی دارید؟ ما که....

حامد چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 19:31 http://toranj

فریبت می دهند بر آسمان
این سرخی بعد از سحر گه نیست
حریفا !
گوش سرما برده است این
یادگار سیلی سرد زمستان است
حریفا !
رو چراغ باده را بفروز
شب با روز یکسان است !

آقا حامد
مثل اینکه مشکلی ژیش اومده. بابا انقدر زمستون نباش. میشه وسط کولاک و باد زمستون هم هزار تا بل از سختی ها گرفت. شما فکر می کنی ما اومدیم این دنیا خوش بگذرونیم. بابا سختی هم داره خب. شما هم که نمی گی چی شده...

امین پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:22 http://samin.mihanblog.com

سلام دوستان وبلاگ من پس از 2 ماه توسط خودم با مطلب از سر دلتنگی بروز شد خوشحال می شم با ارائه نظر خود باعث دلگرمی من شوید www.samin.mihanblog.com

کاش هم خودتون رو معرفی می کردید هم واسه ی این مطلب نظر می ذاشتید...

علیرضا پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 21:13 http://toranj


ماندم به خماری که شراب تو بجوشد
پس مست شود در خم و از خود بخروشد
آنگه دو سه پیمانه از آن می که تو داری
با من به بهایی که تو دانی بفروشد
مستم نتوانست کند غیر تو بگذار
صد باده به جوش آید و صد بار بکوشد
وقتی که تو باشی خم و خمخانه تهی نیست
بایست دعا کرد که سرچشمه نخوشد
مستی نبود غایت تأثیر تو باید
دیوانه شود هر که شراب تو بنوشید
مستوری و مست تو به یک جامه نگنجد
عریان شود از خویش تو را هر که بپوشد
خاموش پر از نعره ی مستانه ی من ! کو
از جنس تو گوشی که سروش تو نیوشد ؟
تو ماده ی آماده دوشیدنی اما
کو شیردلی تا که شراب از تو بدوشد ؟

سلام...
واقعاْ وقتی اسمتو دیدم خوشحال شدم
از اینکه اینجا سر زدی ممنونم.
چند وقتیه که سعی می کنم با جسارت تمام هرکی گفت کی می تونه فلان کار رو بکنه بگم که من حتماْ می تونم.. تو هم که گفتی کو شیردلی تا که شراب... گفتم من من من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد